درود.
این را پارسال به مناسبت نوروز نوشتم... امیدوارم امسال هم بتوانم چیزی خوشایند بنویسم!
باز بهار آمد، با صدای پیرمرد، حاجی فیروز و غرغرهای وداعگونهی پیرزن، ننه سرما...
باز بهار آمد، با شادیهای عاشقانهی نوروز...
و باز بهار، با جوشش قلبهای گرم و بوسههای جانانه.
و عیدی پدربزرگ و آغوش گرم مادربزرگ...
و چشمان پر فروغ کودک یتیم...
و شادیهای گرما بخش کودک خیابانی در کوچههای یخزده...
و رؤیاهای شیرین دخترک کبریتفروش...
و باز بهار آمد، با هدیهی صمیمانهاش؛ رنگ و بوی تازهای که بر قلبهامان میافشاند...